پیشنهاد سردبیر

فارین افرز، در یادداشت خود درباره شکست محور مقاومت ایران، اظهار می‌کند ارتش اسرائیل به یک راهبرد جدید برای ادامه جنگ خود نیاز د

تحلیل نشریه فارین‌افرز درباره نقش ایران در معادلات صهیونیست‌ها

در هفته‌های پس از اواخر ژوئیه، زمانی که اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران ترور شد و فؤاد شکر، فرمانده ارشد حزب‌الله در بیروت کشته (شهید) شد، گمانه‌زنی‌های زیادی درباره شروع درگیری گسترده‌تر در خاورمیانه وجود داشت. بر اساس این دیدگاه، اگر ایران و حزب‌الله تصمیم بگیرند از طریق حملات مستقیم به اسرائیل انتقام بگیرند، می‌توانند کارزار کنونی اسرائیل در غزه را به یک جنگ منطقه‌ای تبدیل کنند. نبردی که در هفت جبهه فعال خواهد شد: حماس، حزب الله، مقاومت سوریه، عراق، انصارالله و کرانه باختری و ایران.
این یادداشت مفصل که توسط «عساف اوریون» سرتیپ بازنشسته اسرائیلی و طراح استراتژیک مسائل دفاعی نوشته شده است، اذعان می‌کند: از ابتدا، «جنگ غزه» یک نام اشتباه بود. در این جنگ گروه‌های مقاومت عراق و یمن و لبنان حضور داشته‌اند. در اواسط آوریل، پس از انجام یک حمله هوایی مرگبار اسرائیل در نزدیکی یک مجتمع دیپلماتیک ایران در دمشق، ایران با پرتاب بیش از ۳۵۰ موشک بالستیک، موشک کروز و هواپیماهای بدون سرنشین به سمت اسرائیل پاسخ تلافی‌جویانه خود را انجام داد و رویکرد جدیدی برای نبرد مستقیم و علنی با رژیم اتخاذ کرد.
اندیشکده سیاست خارجی آمریکا می‌نویسد: اگر اسرائیل یا دشمنانش تصمیم بگیرند در هر یک از جبهه‌های دیگر وارد شوند، پیامدهای عمیقی برای امنیت و راهبرد اسرائیل به دنبال خواهد داشت. از زمان جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳، اسرائیل یک جنگ تمام عیار را در چندین جبهه به طور همزمان آغاز نکرده است. همچنین با تهاجم بزرگ دیگری از سوی یک قدرت منطقه‌ای روبه‌رو نشده است. برای دهه‌ها، اسرائیل در عوض بر مقابله با تهدید گروه‌های مسلح غیردولتی تمرکز کرده است. از زمان تأسیس آن در سال ۱۹۴۸، مفهوم امنیتی اسرائیل مبتنی بر جنگ‌های کوتاه در قلمرو دشمن بوده است؛ رویکردی که به آن اجازه می‌دهد ضربات نظامی خود را به حداکثر برساند و معایب اساسی خود را جبران کند: قلمرو کوچک و جمعیت و همچنین فقدان عمق استراتژیک.
بنابراین اگر ایران، حزب‌الله و سایر گروه‌های مورد حمایت ایران به سمت جنگ با شدت بالا در سایر جبهه‌ها نیز حرکت کنند، برای اسرائیل بسیار مهم است راهبرد امنیتی خود را روی پایه قوی‌تری قرار دهد. برای پیروزی در یک جنگ چندجانبه واقعی، اسرائیل باید تمام ابزارهای قدرت ملی - سیاسی، نظامی، اقتصادی، فناوری، اطلاعاتی و دیپلماتیک - را با کمک حیاتی متحدان و شرکا ترکیب کند. 
ژنرال بازنشسته اسرائیل در تحلیل خود می‌نویسد: از همان ابتدا، جنگ کنونی اسرائیل شبیه هیچ یک از جنگ‌های قبلی نبوده است. عملیات ۷ اکتبر کشته شدن بیش از یک‌هزارو۲۰۰ اسرائیلی و بیش از ۲۰۰ گروگان به‌همراه داشته است. باوجود موفقیت‌های نظامی قابل توجه، جنگ با هزینه های انسانی، اقتصادی و سیاسی بالایی همراه بوده است. پس از نزدیک به یک سال جنگ، اسرائیل به سلاح، مهمات و قطعات یدکی بیشتری نیاز دارد. در کوتاه مدت، این به معنای تکیه بیشتر بر ایالات متحده است. در این میان درخواست‌های فزاینده‌ای برای استخدام نیرو در ارتش وجود دارد، به‌ویژه ارتدوکس‌های افراطی که عمدتاً از خدمت معاف هستند، سرسختانه با هرگونه الزام جدید برای سربازی مخالفت می‌کنند.
در جنگ کنونی غزه، ناکافی بودن چارچوب امنیتی موجود آشکار شده است. سیستم‌های هشدار اولیه‌اش شکست خوردند و دفاع زمینی ضعیفش پیش از تهاجم گسترده حماس از بین رفت. به همان اندازه مهم است که با گسترش جنگ، بسیاری از اصول و مفروضات زیربنای دکترین و برنامه‌ریزی امنیتی موجود در تناقض قرار گرفته‌اند: اسرائیل در شرایطی در حال جنگیدن است که افراد در مناطق مرزی آن در شمال و جنوب آواره شده‌اند.  اگر جنگ گسترده‌تر و طولانی‌تر شود، مفروضات امنیتی موجود حتی بیشتر به چالش کشیده خواهند شد. با تشدید مشکل، اسرائیل تا حد زیادی در رسیدگی به ابعاد حقوقی و سیاسی جنگ شکست خورده است. هر چه جنگ بیشتر طول بکشد، اسرائیل با انزوای سیاسی و پرسش‌هایی در مورد مشروعیت عملیات خود مواجه می‌شود.

راهبرد اسرائیل در برابر مهم‌ترین تهدید علیه خود
عساف اوریون معتقد است: با توجه به اینکه ایران، هسته اصلی محور مقاومت و حزب‌الله جدی‌ترین تهدید نظامی در مرزهای اسرائیل است، راهبرد اسرائیل باید با تهدیدها به ترتیب شدت و فوریت مقابله کند. اول، اسرائیل باید به دنبال پایان دادن به جنگ در غزه باشد. در این مرحله، این بیشتر یک گام سیاسی است، زیرا عملیات نظامی در حال حاضر محدودتر شده است و به تدریج، با کمک سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای عربی، یک رژیم جایگزین فلسطینی باید جایگزین حماس در غزه شود و هم از طریق نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین، این سرزمین را تثبیت کند و در عین حال از اقداماتی که منجر به الحاق کرانه باختری و واقعیت یک دولت می‌شود، اجتناب کند.
البته سال‌هاست آشفتگی سیاسی در داخل اسرائیل، قدرت را به خطر انداخته است. دیر یا زود، اسرائیل همچنین باید به تهدید حزب‌الله لبنان، ترجیحاً با دیپلماسی، اما احتمالاً با جنگ پاسخ دهد.
مرکز سیاست خارجی آمریکا که در واشنگتن دی سی مستقر است در انتها برای مهار ایران پیشنهاد می‌دهد:  اسرائیل همچنین باید به مختل کردن تلاش‌های ایران برای تسلیح نیروهای نیابتی‌اش و تعقیب سلاح‌های هسته‌ای ادامه دهد. این امر مستلزم همکاری قوی‌تر با شرکای خود؛ در درجه اول، ایالات متحده و همچنین سایر کشورهای همفکر غرب و منطقه است و برای پایان دادن واقعی به تهدیدی که حوثی‌ها علیه منافع بین‌المللی ایجاد می‌کنند، نیاز به یک رویکرد جمعی است که مشکل را در منشأ خود حل کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.